هاشمینژاد دوران عالیه دروس حوزه را شاگرد آیتالله بروجردی و آیتالله خمینی بود ودر سن 27 سالگی به درجه اجتهاد رسید.
مردی از تبار علم و ادب و اخلاق آگاه و عالم به همه مسایل اجتماعی که در طول دوران زندگی خود سراسر مبارزه و جنبشی بوده است . سیر مبارزاتی وی از سال 1342 به اوج رسید و تا پیروزی انقلاب اسلامی و بعد از آن تا زمان شهادت با سخنرانیهای پرشور و روشنگرانه ادامه داشته است . در تعقیب و گریزها و بازداشتها و در پاسخ به سوالات ساواک با زیرکی خاصی عمل نموده که به ظاهر تسلیم اما در باطن استوار و پرخروش بود که همه اینها عامل برآشفتگی رژیم منحوس پهلوی و دستگاههای اطلاعاتی شاه شده بود . از طرفی نقشی ارزنده در شکل دادن مردم در به ثمر رساندن انقلاب اسلامی ایران داشته است.
زندگینامه
درتاریخ 5/5/1311شمسی در شهر علم خیز بهشهر از استان مازندران در خانواده ای مذهبی چشم به جهان گشود. پدرش سید حسن مردی با ایمان و با تقوا و کاسب محل بود که با زحمت فراوان مخارج زندگی خود و خانواده اش را تامین می کرد.
دوران رشد و بالندگی سید عبدالکریم با اوجگیری حکومت دیکتاتوری رضاخان مواجه بود. رضاخان در دوران حکومت ننگین خود دین و دینداری را تحت فشار و اختناق قرارداده بود و در شهریور 1320 یعنی زمانی که سید عبدالکریم 10 ساله بود خاک ایران را ترک می کند و پسرش محمد رضا به حمایت انگلیس و آمریکا بر تخت سلطنت قرار می گیرد که او نیز دنباله روی سیاستهای پدرش بود.
وی دوره مقدماتی حوزه را نزد آیتالله کوهستانی گذراند و سپس برای ادامه تحصیل به قم رفت. مدتی نزد آیتالله علی فرید الاسلام کاشانی تلمذ کرد که به روایتی در تأثیرگذاری معنوی و روحی وی عامل مهمی به شمار میرود. کاشانی در سن جوانی مجتهد بود و کتابی به عربی در مورد یکی از موضوعات اصول نوشته که هاشمینژاد نیز مقدمهای به عربی اول کتاب اضافه نمود که در آن هاشمینژاد میگوید کاشانی از طرف حضرت ملقب به شیخالشهدا شده بود. همچنین وی مدتی نزد حاج ملا آقا جان زنجانی تلمذ نمود.
وی با خواهر سید حسن ابطحی ازدواج نمود و در کانون بحث و انتقاد دینی که توسط آقای سید حسن ابطحی دایر شده بود سخنرانی میکرد. همسر وی پس از سالها سختی و ناراحتی در 19 بهمن سال 1386 شمسی از دنیا رفت.
تحصیلات
هاشمینژاد دوران عالیه دروس حوزه را شاگرد آیتالله بروجردی و آیتالله خمینی بود ودر سن 27 سالگی به درجه اجتهاد رسید. او مدت نه چندان زیادی را هم در نجف به تحصیل پرداخت. پس از آن به مشهد مهاجرت نموده و مشغول تدریس و تبلیغ شد. هاشمینژاد مطالعات زیادی هم در علوم مختلف روز داشت و اکثر بحثها و کلاسهایش غیر از حوزه علمیه با قشر جوان بخصوص دانشجویان بود و بعضی از کتابهای او محصول همین کلاسهاست. او هم سخنرانی بنام و شورانگیز بود هم نویسندهای خوشقلم و آگاه به مسائل روز و هم یکی از مدرسین برجسته حوزه علمیه.
فعالیت سیاسی
در نهضت 15 خرداد او جزو اولین دستگیر شدگان بود. او از سال 1342 تا 1357، پنج بار بازداشت شد. بازداشت دوم وی به جریان مسجد فیل مربوط میشد. روز 22 مهر سال 1342 سخنرانی وی در مسجد فیل علیه آنچه که وی آن را بیبند و باری زنان میپنداشت بود. مسأله از سوی رژیم پهلوی دنبال شد و به درگیری میان مردم و نیروهای امنیتی انجامید و دو نفر کشته شدند و ساواک هاشمینژاد را دستگیر نمود. پس از پایان یافتن دومین دوره دستیگریاش فعالیت سیاسی را از سر گرفت و جلسات بحث و انتقاد دینی را ادامه داد. هاشمینژاد که در مشهد در هیچ مکانی حق منبر رفتن و سخن گفتن را نداشت، در این مدت توانست در شهرستانهای مختلف ایران سخنرانیهایی ترتیب دهد و هیچگاه دست از فعالیت برنداشت تا این که بار دیگر در سال 1350 پس از ده شب سخنرانی مستمر پیرامون علت عقبماندگی مسلمین در یکی از مساجد شیراز دستگیر و زندانی شد و از آن به بعد برای همیشه در سرتاسر کشور ممنوعالمنبر شد. هاشمینژاد روز 18 تیر ماه 1354 به اتهام اقدام علیه امنیت کشور، همراه عباس واعظ طبسی و تنی چند از مبارزین دستیگر و روز 2 دی ماه 1354 به دوسال زندان محکوم شد.
آخرین بازداشت ایشان مربوط می شود به روز 22 خرداد 57 و اوج گیری انقلاب اسلامی که پس از یک روز با تحصن مردم در بیت آیت الله العظمی سید عبدالله شیرازی آزاد شد.
اما سید عبدالکریم همچنان به مبارزات سیاسی خود ادامه می داد و آشکارا جنایات خاندان پهلوی را آشکار می نمود و بارها و بارها در این خصوص بازداشت و زندانی و مورد شکنجه قرار گرفته بود.
در سال 1342 در ایام دهه فاطمیه مجالسی در سطح شهر مقدس مشهد برپا شد. شهید ابتدا در منزل آقای اخوان فاطمی واقع در کوچه عباسقلی خان جنب گرمابه اسلامی منبر می رفته و در شبهای 21 و 22 و 23 سال 1342 در مسجد فیل واقع در پایین خیابان منبر داشتند و در آنجا درباره حقوق زن و انجمن های ایالتی و ولایتی و کاپیتولاسیون صحبت می کردند که در شب سوم روز 3 شنبه 23/7/1342 مامورین شهربانی مسجد را محاصره کردند و قصد بردن شهید هاشمی نژاد را داشتند . در این حادثه که جمعیت منسجم حدود پانزده هزار نفر بوده است تعدادی شهید و تعدادی مجروح و تعدادی اسیر و زندانی شدند و شهید بزرگوار بازداشت و زندانی و سپس ممنوع الملاقات شدند .
رژیم منحوس با ابراز تاسف آیت ا... میلانی شهید را به دو ماه زندان قابل خرید محکوم نمود . ضمن اینکه دادستان تقاضای اعدام برای ایشان نموده بود . در همان شبها رادیو بی بی سی اعلام کرد که در مشهد حادثه مسجد فیل را که از نادرترین حوادث می باشد شیر بچه ای در مشهد بوجود آورده است . بعد از آن شهید هاشمی نژاد بارها و بارها دستگیر و زندانی شدند تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 که از زندان آزاد گردیدند و در سنگر دبیر کل حزب جمهوری اسلامی مشهد جهت ارتقای سطح آگاهیهای اعضا و حزب جوانان خدمات شایسته ای را انجام دادند . سپس وی با رای قاطع مردم استان مازندران به مجلس خبرگان راه یافته و در تصویب قوانین حیاتی چون ولایت فقیه بیشترین نقش را ایفا نمودند . در قضایای جنگ تحمیلی یکی دو نوبت به همراه رهبر معظم انقلاب حضرت آیت ا... خامنه ای به مناطق جنگی رفته و در افشای خیانتهای بنی صدر ملعون و جبهه متحد لیبرالهای سلطنت طلب و منافقین سهم بسزایی داشتند.
خاطراتی از شهید بزرگوار
مرحومه سیده طیبه ابطحی
رابطه اش با همسر و فرزندانش رابطه ای بود که خدایش از او انتظار داشت. او همسر بی نظیری بود و از ابتدای زندگی به من گفته بود که مرز بین من و تو خداست و خدا در زندگی ما حاکم است و من تا زمانی از این زندگی راضی ام که خدا راضی باشد. این قید، زمانی زندگی را سخت می کند که همدلی و همفکری بین زن و شوهری نباشد.
او هیچ وقت اعتراض نمی کرد که فرضا چرا غذا درست نکردی یا چرا فلان غذا را نپختی و هر وقت که من به دلایلی نمی توانستم غذا بپزم، خودش می رفت آشپزخانه و تخم مرغی درست می کرد و با هم می خوردیم.
ایشان در غذا دادن به بچه ها پیشقدم بود و هر وقت فرصت داشت، با بچه ها بازی و آنها را سرگرم می کرد. او هیچ گاه از کمک کردن به من در خانه دریغ نمی کرد. علاقه اش به زن و فرزندانش خیلی زیاد بود، ولی این علاقه در گروه علاقه به خدا بود و باعث نشد که فعالیت های عظیم اجتماعی اش را کم کند و در کنار ما بماند. این علاقه ها حتی باعث نمی شد که به علت خطر جدی که هر لحظه در کمینش بود، در بین مردم ظاهر نشود یا کلاس های درسش را تعطیل کند.
شهید هاشمینژاد عامل وحدت حوزه و دانشگاه در مشهد بود
محافظ شهید هاشمینژاد در خاطره ای بیان می کند: شهید مبارز هاشمینژاد عامل وحدت حوزه و دانشگاه در خراسان بود چرا که با ارتباطی که با انجمن اسلامی دانشجویان و کارکنان دیگر سازمانها داشت، پیوند خوبی میان عموم مردم برقرار ساخت.
عظیمی با پرداختن به چگونگی شهادت شهید هاشمینژاد اظهار داشت: شهید هاشمینژاد قبل از شهادت به شهر بهشهر محل ولادتش رفت و با مردم گفتوگو کرد و از نزدیک طرحها و اقدامات انجام شده در این شهر را مورد بازدید قرار داد؛ سپس با حضورش در دفتر حزب جمهوری در مشهد به فعالیتهای همیشگی پرداخت. در روز حادثه علیرغم تأکیدی که به بازرسی بدنی تمام افراد وجود داشت و حتی خود محافظین مورد بازرسی قرار میگرفتند، اما فردی به نام«هادی علویان» با پنهان کردن نارنجک در بین دو پایش به داخل دفتر حزب وارد شد.
هادی علویان نوجوان 16 ساله قوچانی به دلیل درگیری با والدینش به مشهد آمده بود و پس از آشنایی با منافقین به گروهک آنها پیوست و به دستور آنها شهید هاشمینژاد را به شهادت رساند.
خاطراتی از همراهی آیتالله خامنهای و شهید هاشمینژاد
یش از پیروزی انقلاب و در دوران مبارزه، ما در مشهد مثلثی داشتیم که فرماندهی مبارزات انقلاب و راهپیماییها با آن بود و ما از آن تبعیت میکردیم. آیتالله خامنهای، آیتالله طبسی و شهیدِ جوانمرد آقای هاشمینژاد، سه ضلع این مثلث را تشکیل میدادند. این سه بزرگوار خیلی به هم نزدیک بودند؛ شاید از برادر هم نزدیکتر. حتی ایام تبلیغِ طلبگی را با هم به روستاهای مشهد میرفتند و بسیاری از برنامههاشان را جمعی و با هم انجام میدادند. اهدافشان یکی بود و محور وحدت ایشان هم حضرت امام(ره) بودند.
من از سال 1342 خدمت شهید هاشمینژاد بودم. آن هنگام من یازده سال داشتم. البته آن موقع از این ارتباطات مطلع نبودم و بعدها متوجه شدم. لذا نمیدانم سابقهی دوستی این سه نفر از چه زمانی شروع شده است. استادِ هر سهشان مرحوم آیتالله شیخ هاشم قزوینی بود که هر سه پای درس ایشان میرفتند. بعد هم در مسیر مبارزات و اهداف یکسان، به هم نزدیک شده بودند.
پس از انقلاب
پس از انقلاب در جریان تدوین قانون اساسی نماینده اول استان مازندران بود و نقش م?ثری در تصویب اصول مهم آن داشت. وی پس از انقلاب هیچ سمت رسمی قبول نکرد.
وی دبیر حزب جمهوری اسلامی در مشهد بود و سرانجام در روز 7 مهر 1360 با انفجار انتحاری نارنجک یکی از اعضاء نفوذی سازمان مجاهدین خلق در محل دفتر این حزب در خیابان عشرت آباد مشهد که بعداً به نام او تغییر نام داد ترور شد و در محل دارالسلام حرم علی بن موسی رضا (امام هشتم شیعیان)، به خاک سپرده شد.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.